سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چرا رونیکا؟؟؟؟؟؟ (دوشنبه 86/2/3 ساعت 8:3 عصر)

یه سلام خوشگل عرض میکنم.....

همونطور که میدونید من وبلاگم رو 1 هفته هست که باز کردم.....
در این مدت خیلی از دوستان ازم پرسیدن که چرا این اسم رو براش انتخاب کردم؟؟؟؟؟؟؟

اول باید یه عذر خواهی ازتون بکنم ... چون این چند روزه یکی از اساتید ، یه پروژه گفته که باید تا 5 شنبه بنویسمش......
البته نه تنها من بلکه تمام همکلاسی ها دارن روی اون کار میکنن.....(حتی سوژه ماهم سرش شلوغه....)

آره... داشتم میگفتم که این چند روزه شرمنده شدم... (مثلا عنوان وبلاگم رو نوشتم خاطرات روزانه.... اما 1 هفته هست که آپ نکردم....)
در هر صورت ببخشید که آپ نکردم و زود میرم سر اصل مطلب....... یعنی جواب دان به این سوال!!!!!
راستشو بخواین من خیلی وقته که وبلاگ های دیگران رو میخونم و یه سایت کوچیک هم با دوستان راه انداختیم و در چند سایت دیگه هم (مثل کلوب) روزی 3-4 ساعت فعالیت میکنم... اما چه کنم که وقتی پای نوشتن وبلاگ شخصی میاد وسط....... یکم میلنگم.... البته نه در نوشتن یا جمله سازی() بلکه در یافتن موضوع......
ولی امروز تصمیم گرفتم که این مشکل رو هم حل کنم......(از این به بعد هر چرت و پرتی اینجا خوندین ، به من حق بدین که موضوع گیر نیاوردم)
امروز میخوام در مورد اسم رونیکا ......... براتون بنویسم که چرا این اسم رو روی وبلاگم گذاشتم........
همون طور که گفتم ، من در اینترنت خیلی فعالیت دارم..... در یکی از این گشت و گذار ها به وبلاگی برخوردم که مال یه دختر خوش ذوق بود به اسم ****() که توی وبلاگش به خاطر مشکلات شخصی ، اسم مستعار برای خودش انتخاب کرده بود.... و اون اسم چیزی نبود جز رونیکا ....
در هر صورت من با این دختر خانوم بعضی مواقع چت میکردم و کم کم کارم به جایی رسید که هر شب با هم چت میکردیم...

بعد از مدتی چت کردن و دوست شدن ، دوستی و صمیمیت ما به حدی رسید که اون خانوم اسم واقعی و بعضی دیگه از مشخصاتش رو هم به من گفت و در حقیقت با هم خیلی صمیمی شدیم.....

میتونم بگم که علت اصلی وبلاگ نویسی من هم این خانوم بود.... (چون هی بهم میگفت که برو و یک وبلاگ بنویس....)
به همین دلیل بدون اینکه خودش بدونه ، اسم وبلاگم رو به افتخار اون و به پاس تشویق هاش و روحیه بی نظیرش ، رونیکا گذاشتم....
البته علت اینکه خودش نمیدونه اینه که هنوز ندیدمش تا بگم..... ( آخه خانوم چند روزه که اینترنت نمیاد و چند تا ایمیل هم بهش زدم ، ولی جواب نداده.....)(راستشو بخواین ... نگرانشم)

حالا از توضیحات که بگذریم روز تولد رونیکای عزیزم نزدیکه....

پس از همینجا بهش تبریک میگم و امیدوارم روز های پر از شادی داشته باشه و مشکل کوچیک جسمیش هم به زودی بهبود پیدا کنه!!!!!

اگه نمردم تا فردا خدانگهدار.....





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 4
    کل بازدیدها: 86923 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من

  • خاطرات روزانه یک دانشجو!!!!
    یکی از بچه ها!!!!
    یه _ پسر _ خوش _ اخلاق...... البته سعی میکنم که باشم..... باید دید مردم چی فکر میکنن؟؟؟
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •